جمعه: دوباره برای تماشای بازی تیم بچههای محله سری به مسابقات لیگ فوتسال مشهد زدم. مربی و بازیکنان از بردهای پرگل قبلیشان مغرور بودند! با بازیکنان ذخیره وارد میدان شدند. همان اول بازی گل خوردند! بازیکنان اصلی سریع جایگزین شدند ولی بازی تا دقایق آخر به نفع تیم حریف بود که در نهایت با داد و بیدادهای مربی و تغییر استراتژیهای زیاد با اختلاف یک گل توانستند پیروز بشوند! نکته مربی به بازیکنانش در رختکن ورزشگاه قابل توجه بود: «موفقیتهای زیاد هم مثل شکست آدم رو زمین میزنه! مراقب غرور باشید که خانمان سوزه!»
شنبه: خبر رسید خانم فاطمه دهقانی بانوی دریا دل کتاب «دریادل» به دیار شوهر شهیدش پیوست. همه آنچه در کتاب «دریادل» دریایی از درد و دل این خانم فداکار خوانده بودم از جلوی چشمم گذشت. در دلم نجوا کردم انگار این قهرمان بزرگ بعد از چاپ خاطرات همسر بزرگوارش انگار در این دنیا کاری برای انجام دادن باقی نگذاشته، حرفهای ناگفتهاش را گفته و به دیار ابدی شتافته است.
یکشنبه: به دعوت یکی از دوستان تهرانی به پاساژی در محله زعفرانیه رفتم. از ورودی پاساژ تا درب همه مغازهها، نوشتهها و تذکرات مربوط به حجاب قابل توجه بود. در همین پاساژ فارغ از این که مشتریهای خاص خودش را دارد، مغازهی لباسفروشی آن چنانی به نام جنیفر هست، در تلویزیون بزرگ الجی خانم نیکی کریمی با عشوه و ناز در حال تبلیغات کالایی است، در بوک لندش آهنگ خارجی با صدای زن پخش میشود، در ال سی دی رستورانش تبلیغات آرایشگاه و باشگاه بدنسازی حیوانات خانگی مثل سگ و گربه دیده میشود، سرویس بهداشتیهای سرپایی دارد و به طور کلی وقتی در چنین مکانی که رنگ و بوی غربی در همه جایاش رسوخ کرده آیا زدن پوسترها و بنرهای متفاوت با چنین فراگیری در مورد حجاب، مسخره کردن حجاب و اسلام نیست؟
ادامه مطلب
درباره این سایت