نماز عید سعید فطر و مسیر رفتن به مصلی و برگشت از آن بهانه خوبی شد تا با یکی از رفقا مباحثه خوبی داشته باشیم و از وقتمون حداکثر استفاده را بکنیم.
بعد از احوالپرسیها روال ایشان بحث را اینجوری شروع کردند که الان مسجد شاید در زندگی امروزی ما چندان اهمیتی ندارد و زندگیهای الان آن قدر پیچیده و مشکل شده است که مسجد و فعالیت در آن در اولویتهای اول قرار نمیگیرد و کسی مثل من به خاطر شرایط کاری که دارم شاید فقط جمعهها در محله خودمان باشم و در طول هفته در تمام شهر میچرخم و این باعث شده از فضای فعالیت در مسجد اجباراً فاصله بگیرم!
در جوابش گفتم: اینکه در زندگیهای جایگاهی ندارد و مردم به آن اهمیتی نمیدهند ناشی هزاران دلیل است (که مفصل درموردش صحبت کردیم اینجا مجال بیان نیست!) ولی اینکه شما نمیتوانی به علت مشغله و شرایط کاری که داری در مسجد محله فعالیت کنی بحث دیگری است. اول از همه ما به مسجد نیازمند هستیم نه مسجد به ما و صرف حضورمان در مسجد موضوعیت دارد حال هر کجا میخواهد باشد! شما هر جای شهر هم که باشی میتوانی در اوقات نماز خودت را به مسجدی برسانی و با حضور خودت در آن اخذ زینت کنی و از برکات آن بهرهمند بشوی. در ثانی درست است که شما در طول هفته نمیتوانی در مسجد محله حاضر باشی ولی همان جمعهها و ایام تعطیل با حضور مداوم خود میتوانی با اهل مسجد آشنا شوی در حد خودت با جان و مال و. به مسجد خدمت کنی!
در راه برگشت بحثمان به سمت آسیبشناسی در حوزه تگذاری در امر گفتمانسازی رفت و هر دو از این امر ناراحت بودیم که چرا خطبا و علمای ما در این حوزه کمتر صحبت میکنند و این موضوع را جزء تذکرات دائمی خود به ملت قرار نمیدهند تا اهمیت این امر جا بیفتد و در همه اذهان قرار بگیرد چرا که در فرهنگسازی مرحله اول تغییر اذهان و ذهنیتها است!
در نزدیکی دانشگاه طبق سنت هر ساله در عید فطر به کلهپزی رفتیم! باید بهتون بگم آنجا هم ول کن ماجرا نبودیم و بحث جدیدی با عنوان معماری مسجد شکل گرفت! این موضوع چون مرتبط با رشته و تخصص ایشان (معماری) بود من بیشتر مستمع بودم. اینکه چی گفتند قرار شد خودشون در قالب یک یادداشت بنویسند! قول میدم هر موقع نوشتند بازنشرش کنم!
درباره این سایت